به گزارش خبرگزاري «حوزه» در اين نشست حجت الاسلام والمسلمین غيب غلامي با اشاره به روايات در خصوص اختلاف بين فرق اسلامي در خصوص «عدد خلفاء بعد از پیامبر(ص)» گفت: اختلافات فرق و مذاهب اسلامی، اغلب ریشه در احادیث دارد و اختلاف در مسأله «عدد خلفاء بعد از پیامبر» نیز، از احادیث و روایات منقول توسط صحابه ناشی مي شود.
تشیع و عدد جانشینان پیامبر(ص)
اين نظريه پرداز، يكي از بارزترين اختلافات بين فرق اسلامي را مسأله «خلافت» دانست و گفت: آنچه مورد تأکید «امامیه» بوده، آن است که «خلفاء بعد از پیامبر» دوازده نفرند. برای اثبات و تثبیت این اعتقاد، ادله و مستندات خودش را دارد. می توان گفت از این جهت، هیچ اختلافی در بین شیعه امامیه نیست.
وي افزود: باید یادآوری نمود که تعبیر به تشیع، انصراف به امامیه اثنا عشریه دارد؛ اگر بر غیر ایشان، مانند زیدیه و اسماعیلیه هم اطلاق کرده¬اند از باب: توسع و تجوز و تساهل است.
حجت الاسلام والمسلمین غيب غلامي گفت: روايت «الخلافۀ بعدی ثلاثون سنۀ، و بعدها یصیر ملکاً» از «احمد بن حنبل»، به صورت مقطوع از صحابه نقل شده كه توسط دیگر پیشوایان اهل سنت، نقل نگریده است و آن را باور نداشته اند. اما «ابن حنبل» این روایت را مورد توجه قرار داده است.
وي افزود: ظاهر این روایت مقطوعه این است که خلافت بعد پیامبر تا سی سال امتداد دارد، سپس تبدیل به سلطنت و امارت می گردد. اما مشکل این است که مصداق این سال، کدام سال ها است؟
خلیفه اول، حدود دو سال ودو سه ماه؛ خلیفه دوم، ده سال؛ خلیفه سوم، دوازده سال؛ حضرت امیر(ع)، پنج سال و چند ماه، تعداد سنوات خلافت خلفاء،می باشد که در تاریخ ثبت و ضبط شده است.
حجت الاسلام والمسلمین غلامي با اشاره به اينكه اكثر اهل سنت، خلافت حضرت را قبول دارند و می گویند: «من لم یربع بعلیٍ، فلیس بمسلم....» کسی که خلافت حضرت را قبول ندارد از دائره مسلمانی خارج است گفت: جمع تعداد سنوات، به سی سال نمی رسد. اگر دوره معاویه اضافه شد، جمعا حدود پنجاه سال خواهد شد و طبعا حدیث از اعتبار خواهد افتاد و باید بگویم که یک حدیث دورغین است. اگر حدیث دورغ نیست، پس این سی سال، کدام است؟ و چگونه قابل توجیه است؟
حدیث سفینه و خلافت امام حسن(ع)
عضو هيات علمي مدرسه الامام باقر العلوم (ع) گفت: برای اینکه حدیث خلافت سی ساله را اثبات کنند، جماعتی گفتند اگر حدیث سفینه را قبول کنیم، این مشکل بر طرف خواهد شد. چون جمع خلافت «خلفاء راشدین» شش ماه از سی سال کم است؛ این مدت شش ماه توسط خلافت امام حسن جبران می گردد و حضرت حسن بن علی(ع) خلیفه پنجم مسلمانان محسوب می گردد. اساس خلافت حسن بن علی(ع) در نزد اهل سنت، همان حدیث سفینه و «خلافت تا سی سال بعد از پیامبر(ص)» است که گویا ابتدا توسط احمد بن حنبل و سپس توسط دسته ای از اهل سنت نقل شده است. طبق این دیدگاه ابن حنبل، کسانی مانند بخاری که یک تثلیثی است و خلافت حضرت امیر(ع) را قبول ندارد، مسلمان نمي داند.
خلفاء ثلاثه
اين استاد فقه و اصول افزود: یک دسته از اهل سنت، خلفاء بعد پیامبر(ص) را سه نفر می دانند! امام بخاری از پیشگامان و معتقدان به این باور است. او بر اساس روات مقطوعه ای که در «صحیح» و در «تاریخ الاوسط» آورده است، قائل به تثلیث است و میگوید: «کنا لا نفضل احدا علی هؤلاء الثلاثۀ؛ ابوبکر و عمر و عثمان ثم نسکت...؟» این روایت، یک روایت مقطوعه ای است و از پیامبر نقل نشده است، اما بخاری می گوید که از صحابه نقل شده است که گفتنه اند ما چنین می کردیم. کسانی نیز بعد از بخاری همین دیدگاه را ابراز داشتند و گفتند: «کا جاء فی البخاری»
دسته بندی روایات بخاری
حجت الاسلام والمسلمین غيب غلامي با اشاره به كتب تاریخ الکبیر، تاریخ الاوسط، الهبه، و... از كتابهاي نوشته شده توسط بخاری گفت: هیچ یک از کتابهای ایشان اهمیت و شهرت و اعتبار کتاب «الصحیح» را ندارد. منتها باید بدانیم یک غلط مشهور در بین عوام و خواص اهل سنت وجود دارد که گویا احادیث مندرج در «صحیح بخاری» تمام، صحیح و قابل استناد است. اما خوب است بدانیم که در واقع تمام روایات بخاری، یکسان و یک دست نیست؛ زیرا «چهارده قسم» روایت در بخاری وجود دارد. از این میان، فقط حدود سه هزار حدیث صحیح مي باشد و باقی مندرج در تحت احادیث غیر صحیح است.
وي اضافه كرد: گروه دیگر از اهل سنت، از جمله ابن حنبل، اعتقاد به تثلیث و روایات تثلیث ندارند و صریحاٌ گفته اند: «من لم یربع بعلیٍ، فلیس بمسلم....» کسی که خلافت حضرت امیر(ع) را نپذیرد، اصلا مسلمان نيست و مباشرت با آن جایز نیست. طبق این دیدگاه ابن حنبل، کسانی مانند بخاری که یک تثلیثی است و خلافت حضرت امیر(ع) را قبول ندارد، از جرگه مسلمانان خارج مي داند.
دوزاده امام یا امیر؟
اين استاد حوزه با اشاره روایت منقول از پیامبر(ص)كه مورد اتفاق شیعه و سنی است گفت: تعبیر «اثناعشر اماما» آمده است. اما بخاری، چنانکه باب اوست، همين احادیث را نیز دست کاری و جراحی نموده و به جای عبارت «اثناعشر امام/خلیفه»، عبارت «اثناعشر امیر» را گذاشته است. پرسش این است که چرا چنین کرده است؟
وي افزود: بخاری در صحیح، بابی دارد تحت عنوان باب «استخلاف» که احادیث استخلاف خلفای ثلاثه در آن آورده است. نامگذاری بابها نیز برای بخاری موضوعیت دارد. پس از باب استخلاف، یک باب مبهم و بدون نام دارد؛ به صورت «بابٌ»! در این باب احادیث امارت را گنجانده است. تعبیر«امیر» را بدان جهت آورده است که تمام ادوار و افراد بنی امیه و بنی عباس را پوشش دهد. او اگر می خواست بگوید «اثناعشر خلیفه»، باید انتخاب می کرد که منظور از این دوازده، کیست؟ محذوری که علاج ندارد و ناخواسته در دام ترجیح لامرجح گرفتار خواهد آمد. مثلا چرا مروان را خلیفه بدانیم و هشام را ندانیم؟ چرا فلان فرد اموی را خلیفه بدانیم و فلان فرد عباسی را خلیفه ندانیم؟ کلا معیار انتخاب چیست؟
حجت الاسلام والمسلمین غيب غلامي اضافه كرد: تعابیر بخاری در مورد «خلفاء ثلاثه» با تعابیر که در مورد حضرت امیر(ع) آورده است، کاملا فرق می کند. درباره آنها سخن از «ولایت و خلافت» به میان آورده است، اما دوره حضرت امیر از عبارت «فتنه»! استفاده می کند. اما همین که دوره پنج ساله حضرت امیر(ع) به پایان می رسد، و معاویه روی کار می آید، دو باره از تعبیر «خلیفه» استفاده می کند.
تناقضات بخاری
وي با اشاره به اينكه بخاری بین خلفاء ثلاثه و حضرت امیر(ع) تفاوت می گذارد گفت: آنچه درباره حضرت امیر(ع) نقل شده است، تمام مناقب و فضایل است. تعابیر مانند «کرار غیر فرار» یا «حدیث رایت» که برخی بالاتر فضلیت برای حضرت امیر خوانده است، از این مناقب است. طبری، ابن اثیر و در شرح بخاری، در ذیل آیه «اقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم» روایتی از عبدالله زبیر آورده است که در باره علی و عثمان چه می گویید؟ او گفت عثمان را کشتند، اما «هذا علی و بیته و بنت رسول الله فی بیته».
حجت الاسلام والمسلمین غیب غلامي به كتاب «مطاعن شيخين» كه توسط هفده نفر نوشته شده است اشاره كرد و اضافه كرد: خلیفه سوم توسط یک شورای شش نفره طی یک اقدام توطئه گونه به خلافت رسید، اما در نهایت «عاقبت به شر» شد. عثمان اشخاص فاسق را روی کار آورد. حتی به گفته ی برخی، او اصلا مسلمان از دنیا نرفته است. و مردم خود، بر قتل عثمان اجماع کرده اند. و نيز جمعی از اهل مدینه اجازه ندادند او در بقیع دفن شود؛ شبانه بردند در حشر کوکب دفن کردند و بعد وقتی معاویه روی کار آمد، به دلایلی، دیوار را بر داشت و آن قسمت را به بقیع وصل کرد.